۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

من واينهمه خوشبختي محاله

يه عالمه يه عالمه يه عالمه دوست جديد پيدا كردم يهويي و يجا
وايييييييييييي

بعد از چند سال دست از زلفون سياهم برداشتم و از اينهمه انس و الفته گذشتم و ...
نه كوتاش نكردم يعني عمرا تا زماني كه شاهين ن.ج.ف.ي كوتاهش نكرده موهامو كوتاه كنم
اونم كه معلومه كي قراره كوتاه كنه پس ...
خلاصه يه رنگ قهوه اي مامان گذاشتم روشون
البته حسادت يكي از انگيزه هاي اصليش بود ;)


بعد چند سال دوباه مارمولكو ديدم چه كيفي كردمو چقدر چسبيد
واي اولين بار كه ديدمش چييقدر بچه بودم و خيلي ها رو نفهميده بودم واي خواهق مادق
جشن نيمه شعبونشم كلي حال داد. جدا كه بايد حرف امام موعود رو از امثال كمال تبريزي بشنويم تا برخي ها
راستي منم اينجا تولدشو بهش تبريك ميگم
گرچه كوچكترين ذهنيتي ازش ندارم
البته بجز اونچه تو فيلم مارمولك كمال تبريزي ديدم

هیچ نظری موجود نیست: