در مسير برگشت به خونه، تو خيابون ف. يه چراغ راهنمايي هست كه خيلي زود قرمز ميشه وخيلي طولاني قرمز ميمونه.
براي انتظار نكشيدن گردش به راست ميكنم، بلوار ش. رو تا آخر ميرم و دور ميزنم و از يكي از كوچه ها ميانبر ميزنم.
بلوار ش. تاريكه و درختها و گياهاي وسط بلوار انبوهند.
هر شب سرمو نزديك پنجره ماشين ميبرم و تو طول بلوار يكي دو تا فرياد مرگ بر ديكتاتور جوندار ميكشم.
بعد آسوده و خوشحال از جلوي رهگذرهاي متعجب رد ميشم و ازاونجائیکه ما بیشماریم، با خودم حس ميكنم كه اونها هم خيلي حال كرده اند.
۱۳۸۸ مهر ۷, سهشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
ای دیوونه، الآن کسانی که 3 ماه پیش یه بوق زدهاند را دارند احضار میکنن
اگه بگیرنت ببرنت کهریزک خوبه؟
ارسال یک نظر