۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

لعنت و تف و نفرین

دیروز به اتفاق همسر فعلی مهمان همسر سابقم و همسر فعلیش بودیم.
با وجود اینکه در اصل این همسر سابقم بود که منو طلاق داد- و غرور من هنوز به هیچ وجه ترمیم نشده - با اعتماد بنفس تموم با لحنی که برای خودم هم خیلی غریبه و تازه بود شروع به نطق کردم که در همون حین آدامسی که نیم ساعت پیش قورت داده بودم و هنوز بیخبر همونجاها ته تهای گلوم مونده بود, برا حدود دو دقیقه حین نطق صدای منو بکل قطع کرد و اشکم رو دراورد .
بازم با اعتماد بنفس ساختگی دورو بر و نگاه کردم و گفتم: آب نیست این ورا؟؟ ولی همه حتی همسر فعلیم بدون هیچ عکس العملی بهم زل زدن و کاری نکردن. از اون لحظه های ت... بود که یه شکاف در زمین درست زیرپام نهایت آرزوم بود.
... این جلسه خیلی برام مهم بود . حالا که نظرات خوبی داشتم و از طرف آتو گرفته بودمو همه چی میتونست بر وفق مراد باشه این عوضی از کجا پیداش شد؟
نتیجه دوم: nobody loves me

۱ نظر:

سمیه گفت...

توضیح برای ناآشنایان: تمام منظورهاش از همسر، رئیس و کارمنده

:)